من دنبال خدا می گردم

شاید در ناکجا آباد یافتمش

من دنبال خدا می گردم

شاید در ناکجا آباد یافتمش

تو می دانی

می دانم که می دانی...


 میدانم که میدانی همه دردهایم را


میدانم که میشنوی صدای گریه های شبانه ام را


میدانم که می بینی خلوت تنهایی من هنوز خالیست..


میدانم که همه را میدانی


و من هنوز در شب آسایش ماه،کنج پستوی خیس از


عطر شب بوها


پشت نقاب غبار آلود خاطره ها،تصویری از درنگ را نقاشی


میکنم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد